نام مجتبی خامنهای پس از مرگ رئیسی بر سر زبانها افتاد؛ راز آن چیست؟
با مرگ ناگهانی ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور ایران، در حادثه سقوط هلیکوپتر حامل او و همراهانش فضای سیاسی کشور با سوالات و ابهامات زیادی مواجه شده است. یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین این ابهامات مسئله جانشینی رهبر است.
نام ابراهیم رئیسی بارها به عنوان یکی از گزینههای اصلی جانشینی علی خامنهای مطرح میشد.
اکونومیست در تحلیل خود، نوشت که وقتی سه سال پیش ابراهیم رئيسی در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی رسید بسیاری تصور میکردند که او به رسیدن به جایگاه رهبری نزدیکتر شده اما برخلاف پیشبینیها همین ریاست جمهوری به قیمت جانش تمام شد.
وال استریت ژورنال نیز نوشت که برخی تحلیلگران معتقدند که ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی، یک دوره آزمایشی برای او محسوب میشد و رهبر ایران او را به عنوان جانشین خود در نظر گرفته بود. همچنین گفته میشود که رئیسی به دلیل فقدان طموح شخصی و تجربه سیاسی کم، زمینه مناسبی را برای نفوذ بیشتر سپاه پاسداران در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی فراهم آورده بود و از این رو سپاه نیز حمایت خود را از او ابراز کرده است.
اکنون و پس از مرگ رئیسی گمانهزنیها بر سر این که چه کسی رهبر آینده خواهد بود، بار دیگر به میان آمده است.
در این میان، نام مجتبی خامنهای، فرزند رهبر ایران، در گفتگوهای سیاسی و عمومی و در تحلیلهای رسانههای جهانی برجسته شده است.
از «علی» به «مجتبی»؛ آیا قدرت همچنان در دست «خامنهای» میماند؟
مجتبی خامنهای، فرزند علی خامنهای، همواره یکی از چهرههای مورد توجه در صحنه سیاست ایران بوده است. اگرچه او منصب دولتی ندارد و کمتر در رسانهها ظاهر میشود و بیشتر به عنوان چهرهای پشتپرده شناخته میشود، اما نقش وی در تصمیمگیریهای مهم و حساس همواره مورد بحث و گمانهزنی قرار گرفته است.
با درگذشت رئیسی، این گمانهزنیها بار دیگر افزایش یافته و نام مجتبی خامنهای بیشتر در محافل سیاسی و رسانهای شنیده میشود.
برخی تحلیلگران سیاسی بر این باورند که مجتبی خامنهای به دلیل نزدیکی به رهبری و دسترسی به منابع قدرت، نقش کلیدی در تعیین سیاستهای کشور دارد. این تحلیلگران معتقدند که با خلأ ایجاد شده پس از مرگ رئیسی، احتمالاً نقش وی در هدایت و جهتدهی به سیاستهای آینده ایران پررنگتر خواهد شد.
یکی از دلایل اصلی توجه به مجتبی خامنهای پس از مرگ رئیسی، بحث جانشینی در نظام جمهوری اسلامی است. در حالی که بسیاری از ناظران سیاسی به دنبال پاسخ به این سوال هستند که چه کسی میتواند جایگزین رئیسی شود، نام مجتبی خامنهای به عنوان یکی از گزینههای بالقوه برای مناصب بالاتر مطرح میشود.
نشریه اکونومیست با اشاره به اینکه خامنهای «رهبر سالمند و بیمار» ایران است افزود که حذف رئيسی یکی از نامزدهای اصلی برای جانشینی خامنهای را کنار زده و بخت مجتبی خامنهای، فرزند دوم رهبر افزایش یافته ایت.
با این حال این نشریه تأکید کرده که حضور مجتبی به جای پدرش یادآور حکومت موروثی خواهد بود که ایرانیان آخرین بار در سال ۵۷ خورشیدی آن را سرنگون کردند.
اکونومیست همچنین با اشاره به روابط خاص مجتبی با سپاه پاسداران پیشبینی کرده که اگر مجتبی رهبر ایران شده، رژیم این کشور از «رژیمی ترکیبی مذهبی-نظامی به یک سیستم سیاسی بیشتر نظامی» تبدیل خواهد شد.
بلومبرگ هم در گزارشی در خصوص تأثیر مرگ رئيسی بر معادلات آینده رهبری در ایران نوشت: «در ساختار جمهوری اسلامی ایران، موضوع جایگزینی رهبری سیاسی کشور، یک موضوع بسیار حساس و محرمانه است. تحلیلگران نزدیک به حکومت، گاهی به افرادی چون رئیسی و مجتبی خامنهای به عنوان مدعیان اصلی این مسند اشاره میکنند، اما هیچ مکان رسمی یا علنی برای بحث و تبادل نظر در این خصوص وجود ندارد.»
این نشریه افزود: «مرگ رئيسی به این معناست که مجتبی اکنون مسیر روشنی برای رسیدن به رهبری دارد اما کار برای او چندان هم ساده نخواهد بود چرا که محبوبیت مجتبی هرگز مورد آزمون قرار نگرفته و او هیچوقت منصب دولتی نداشته است».
واکنشها و نگرانیها
در داخل کشور، واکنشها به برجسته شدن نام مجتبی خامنهای متفاوت بوده است.
برخی از نیروهای سیاسی و اجتماعی نگران افزایش تمرکز قدرت در دست یک خانواده و کاهش شفافیت در فرایندهای تصمیمگیری هستند.
از سوی دیگر، حامیان وی بر این باورند که او میتواند با تکیه بر آنچه «تجربه و دانش خود» معرفی میکنند، کشور را در مسیر درست هدایت کند.
در این میان، والاستریت ژورنال در گزارشی بر قدرت نشستن احتمالی مجتبی خامنهای کاملا با دیدگاه روحالله خمینی، نخستین رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی مبنی بر این که حکومت موروثی چون سلطنت است، در تضاد کامل است.
علی خامنهای نیز سال گذشته حکومت موروثی را «غیراسلامی» خوانده بود.
هر چند که هنوز مشخص نیست که مجتبی خامنهای چه نقشی در آینده سیاسی ایران خواهد داشت، اما بدون شک تحولات آتی و تصمیمگیریهای کلیدی میتواند مسیر و سرنوشت سیاسی کشور را تحت تأثیر قرار دهد.