«فروپاشی جهان تک قطبی»
دیدگاه رمضان قدیروف، رئیس جمهور چچن، در خصوص وضعیت اوکراین
ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه میگوید «اگر چارهای جز جنگیدن نیست، شما باید حمله را آغاز کنید.»
بیش از ۳۰ سال از پایان جنگ سرد می گذرد و این واقعاً زمان زیادی است. خاطرات محوی از آن دوران در قالب نوارهای خبری قدیمی، صداهای نه چندان واضح و فیلمهای آسیبدیده بر جای مانده است. سال ۱۹۹۱ پایان دوران همزیستی مسالمتآمیز بود. امسال پانزدهمین سال ریاستجمهوری من بود. در آن زمان نمیدانستم که من و مردمم چه چیزهایی را باید پشت سر بگذاریم. زمانی که شهروند اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بودیم، از نظر ملیت احساس تبعیض و تفرقه نمیکردیم و احساسمان این بود که هر کس برای دیگری حکم برادر را دارد و «رقم پنجم پاسپورت اصلاً معنایی ندارد». شهر شگفتانگیز و آرام گروزنی نماد آن بود، کارخانه کراسنی مولوت و مناطق صنعتی که چندین هکتار وسعت داشت و روند کار در آن حتی یک دقیقه هم متوقف نمیشد و کارگران، کارگران سختکوش و ساده شوروی، از چچنی و روس و اینگوش گرفته تا اوکراینی و یهودی و گرجی و ارمنی، همه نمایندگان مردم عزیز شوروی بودند که تنها یک هدف را دنبال می کردند؛ اعتلای نام و اعتبار جمهوری چچن، اینگوش عزیز و تامین منابع مورد نیاز در همه مناطق میهن، حتی دورافتادهترین منطقه، با محصولاتی که با افتخار روی آن عبارت «ساخت گروزنی» حک شده است.
شهر زیبا و محبوب من گروزنی این گونه بود، اما تنها در چند لحظه با خون سرخ غیرنظامیان رنگآمیزی شد و سپس هر کدام از ما، فارغ از ملیت، مذهب و محل سکونت، ابعاد فاجعه را احساس کردیم. مورد تهاجم قرار گرفتیم و خانهام اشغال شد. هر روز مجبور بودیم تصمیمات سختی بگیریم؛ تصمیماتی که اگر فقط به سرنوشت خود و خانوادهام مربوط میشد اتخاذش آسان بود، اما وقتی سرنوشت کل مردم به شما بستگی دارد، مفهوم « مسئولیتپذیری» به سطح بالایی از آگاهی عمیق و درک روشن نیاز پیدا میکند.
در آن دوران سخت، در مقابل چشمان من نفرت بر اساس تعلقات ملی گسترش یافت؛ «دزدی» که در میان چچنیها امری بسیار مذموم بود و همه از آن دوری میکردند، به یکی از واژگان رایج روزمره تبدیل شد و بنای یادبود معروف «دوستی مردم» در قلب زیباترین شهر به محلی برای تجارت برده تبدیل شد. نیکلای گیکالو، اصلان بک شریپوف و گاپور آخریف که نماد دوستی جداییناپذیر مردم شوروی بودند، به عنوان رؤسای باند «سه احمق» شناخته شدند و این پایانی بود که تصور خروج از آن دشوار مینمود.
متاسفم که امروز باید با این واقعیت روبرو شوم که پس از چندین دهه، برادران عزیزم در اوکراین خود را درگیر همان فاجعهای میبینند که ما همین اواخر به لطف عملکرد قهرمانانه احمد قدیروف، اولین رئیس جمهورمان، توانستیم بر آن غلبه کنیم.
در زمان تأسیس اتحادیه کشورهای مستقل مشترکالمنافع، هر یک از شهروندان اتحاد جماهیر شوروی سابق به این باور رسیده بودند که مرزهای ترسیمشده بین جمهوریهای شوروی سابق یک پدیده تشریفاتی است که هرگز موفق نخواهد شد تارهای ضخیم دوستی و برادری میان مردمی را که دیروز یک ملت واحد را تشکیل میدادند، پاره کند. اما اشتباه میکردیم.
من، رمضان احمدوویچ قدیروف، پسر اولین رئیس جمهوری چچن، قهرمان روسیه احمد قدیروف هستم که عنوان قهرمان ملی را به لطف کردار و نه با گفتار خود به دست آورد و جان خود را برای نجات مردم چچن فدا کرد. من نیز به تأسی از پدرم و به عنوان سرباز وفادار ولادیمیر پوتین، اعلام میکنم آماده اجرا و حمایت از هر موضوعی هستم که به نفع کشورمان باشد.
در این مقاله با توجه به زندگی سختی که تجربه کردم و سختیهایی که در میدان نبرد متحمل شدم، به عنوان نماینده مردمی که مجبور به عبور از حلقههای هفتگانه جهنم هستند، سعی میکنم آنچه را که در نقشه سیاسی جهان در حال رخ دادن است، به شما خواننده عزیز منتقل کنم.
روز ۲۴ فوریه، ساعت ۵:۳۰ صبح به وقت مسکو، تمام جهان در وضعیت تنش قرار داشت، زیرا اسناد تاریخی مهمی به تازگی در کرملین امضا شده بود که به زودی به خونریزی وحشتناک و خشونت تحمیل شده بر چهار میلیون نفر در استانهای دونتسک و لوهانسک اوکراین در دو سال گذشته پایان میداد. هشت سال پیش با اسنادی که به امضای رهبری روسیه رسید، دو کشور کوچک بر روی نقشه جهان ظاهر شدند که بهزودی مصائبشان برای همیشه به پایان میرسد. چچنیهای عزیز از شهروندان جمهوریهای خلق مستقل و به رسمیت شناخته شده دونتسک و لوهانسک استقبال کردند و ولادیمیر ولادیمیروویچ (پوتین) روی آنتن رفت تا عملیات نظامی ویژهای را اعلام کند.
در اینجا همه ما باید از تاریخچه این مسئله آگاه باشیم.
امروزه بسیاری از مردم این سوال را میپرسند: در وهله اول چه اتفاقی افتاده است؟! تصمیمگیری در خصوص آغاز عملیات ویژه در چه شرایطی انجام شد؟ چرا موضوع دونباس برای چچن اینقدر دردناک است و آنها آن را تا این حد درک میکنند؟ و چه زمانی همه اینها به پایان میرسد؟
در اینجا به نقطه شروع در تاریخچه این پرونده میرویم؛ نقطهای که زمان زیادی از آن نگذشته است.
در این مقاله میخواهم حقیقت را به جامعه بگویم و همه وقایع تاریخی و علل آنها را که منجر به آغاز عملیات ویژه در اوکراین شد، بازگو کنم. در توالی منطقی وقایع تاریخی، خواننده پاسخهای خود را پیدا میکند و میتواند خیلی چیزها را درک کند. برای درک آنچه که امروز اتفاق میافتد، باید با دقت به گذشته نگاه کنید.
جنگ جهانی دوم به شکل یک طوفان سیاره زمین را درنوردید و شوروی شدیدترین ضربه را دریافت کرد. در دوره بعد از جنگ نیز رویارویی میان اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده به «جنگ سرد» مشهور شد؛ اگرچه رویارویی بین دو این قدرت جهانی سالها قبل از جنگ جهانی دوم در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ آغاز شده بود. در گذشته، اروپا از این سو به آن سو میرفت، و در این بین توافقهای زیادی منعقد شد و ائتلافهای متعددی به وجود آمد. در این دوران، تقابل بین سرمایهداری و سوسیالیسم آغاز شد، اما این تقابل با شروع جنگ جهانی دوم و اتحاد کشورها علیه آلمان نازی موقتاً رو به افول گذاشت. پس از پایان جنگ، تغییراتی در نقشه سیاسی جهان رخ داد و اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده کنترل و نفوذ را بین خود تقسیم کردند. آمریکا به دلایل مختلف از جمله ارعاب اتحاد جماهیر شوروی، سلاح اتمی تولید کرده بود و با آن شهرهای ژاپن را بمباران کرد تا نشان دهد به تنهایی بر جهان سلطه دارد. اما بمب اتم برای نابود کردن اتحاد جماهیر شوروی کافی نبود و این ارتش سرخ بود که قدرتمندترین ارتش در میان تمام ارتشهای جهان محسوب میشد. علاوه بر این، نباید فراموش کرد که اتحاد جماهیر شوروی توسعه برنامههایی برای تولید سلاحهای هستهای را آغاز کرده کرد.
سپس، در سال ۱۹۴۹، ناتو تشکیل شد که هدف واقعی آن مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی بود، و نتیجه آن را همه می دانیم؛ اگرچه شوروی دیگر وجود ندارد، اما ناتو که ماموریت خود را مهار تهدید شوروی پس از جنگ جهانی دوم توصیف میکرد، همچنان به توسعهطلبی و گسترش قلمروی خود ادامه میدهد. منطقاً این سازمان (ناتو) نیز باید مانند شوروی فراموش میشد، اما مرزهای سازمان پیمان آتلانتیک شمالی همچنان در حال گسترش بود و روز به روز نقش ایالات متحده به عنوان کشور اصلی ناتو در مبارزه با کشورهای مختلف جهان به شکلی تهاجمیتر و با استفاده از روشهای غیرقانونی مانند تحریم، حمایت از مخالفان، سازماندهی انقلاب، ترور رهبران و سایر روشها پررنگ میشد. این سازمان در هر مرحله از توسعه، مرزهای قلمروی خود را به مرزهای روسیه نزدیکتر کرده و با این کار امنیت این کشور را تهدید میکرد. در عین حال، مفاد اصلی معاهده روسیه و آمریکا و توافق با ناتو در مورد تضمینهای امنیتی نیز نادیده گرفته میشد. در اینجا صحبت از عدم گسترش ناتو و عدم استقرار سامانههای تسلیحاتی تهاجمی در نزدیکی مرزهای روسیه است؛ اما رهبری ناتو خیلی زود تضمینهای خود مبنی بر عدم الحاق متحدان سابق شوروی، از جمله لهستان، جمهوری چک، اسلواکی، رومانی، بلغارستان، مجارستان و دیگران به این ائتلاف نظامی را فراموش کرد. همه این کشورها و چندین کشور دیگر از جمله لیتوانی، لتونی و استونی که پیشتر جزیی از اتحاد جماهیر شوروی بودند، به عضویت ناتو درآمدند.
این روند به عضویت کشورهای فوق در ناتو محدود نشد. ایالات متحده که نظم جهانی تکقطبی جدیدی را تشکیل داده بود، در راستای باور خود مبنی بر اینکه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی امکان ایفای نقش انحصاری در صحنه بینالمللی را برای آن فراهم کرده، شروع به استقرار تسلیحات پیشرفته از جمله سلاحهای تهاجمی در نزدیکی مرزهای فدراسیون روسیه کرد. واشینگتن به سیگنالهای ارسالشده از سوی مقامات روس توجهی نکرد؛ مقاماتی که پیشتر در اواسط دهه ۱۹۹۰ به ایالات متحده و متحدانش در ناتو درباره نزدیک شدن نیروهای این ائتلاف نظامی به مرزهای روسیه هشدار داده بودند.
این قبیل اقدامات ناتو باعث میشود توازن قوا در عرصه بینالمللی به هم بخورد و این با منافع دولت روسیه کاملاً ناسازگار است.
شوروی تنها نیرویی بود که میتوانست جلوی اجرای طرحهای سلطهجویانه آمریکا را خنثی کند. به همین دلیل، محافل رسمی در واشینگتن، سرمست از حذف شوروی، نقش ژاندارم جهان را بر عهده گرفتند و اراده خود را به شیوهای گستاخانه به کشورهای دنیا دیکته کردند.
هیچ چیز جدید یا منحصر به فردی در مورد اقدامات واشنگتن وجود نداشت. آمریکا کشوری است که بر خون و استخوانهای صدها هزار بومی این قاره بنا شده است. بمباران شهرها که منجر به کشته شدن ساکنان بیگناه و گسترش دزدی و خشونت در آن میشود، و طراحی و اجرای کودتاهای غیرقانونی در کشورهای مستقل، سبک و سیاق دیپلماسی آمریکایی است و مردم اروپای لیبرال، جنوب شرقی آسیا و کشورهای عرب خاورمیانه به خوبی با نتایج آن آشنا هستند.
من وارد جزئیات اقدامات نظامی جنایتکارانه ایالات متحده در عراق و لیبی، کودتاهایی که در چندین کشور ترتیب داد، بمباران یوگسلاوی و مواردی از این دست نمیشوم، چرا که برای ذکر همه آنها باید یک کتاب نوشته شود. بیایید به آنچه در جمهوری ما رخ داده است بپردازیم. مردم چچن مجموعه کاملی از اقدامات بدخواهانه و حیلهگرانه غرب را تجربه کردهاند. ما بدون اینکه متوجه شویم درگیر یک ماجراجویی خیالی شدهایم که جان صدها هزار نفر را گرفته است. غرب از مردم ما در تلاش برای نابودی روسیه استفاده کرده است، بدترین دشمن، دشمنی است که شما او را نمیشناسید. او میتواند تظاهر کند دوست، عاشق و پیرو شماست، اما در واقع پنجههای کثیف خود را وارد ذهن طرف مقابل میکند، ذهن را فریب میدهد و برادران را به جان یکدیگر میاندازد. سرزمین چچن به سکوی پرتابی برای تروریستهای بینالمللی و افراطیون از همه طیفها تبدیل شد و فقط خدا میداند که چقدر برای پاکسازی سرزمین ما از این شر تلاش شد. نیروهای تروریسم جهانی مرگ، ویرانی و رنج را برای خاک چچن به ارمغان آوردند.
علیرغم مشکلات بسیار، مردم چچن به رهبری احمد قدیروف، اولین رئیس جمهوری چچن و قهرمان روسیه، و با حمایت رئیس جمهور ولادیمیر پوتین، توانستند دشمنان این کشور و مردم را عقب برانند و صلحی پایدار در منطقه برقرار کنند. جمهوری چچن امروز مکانی منحصر به فرد است که تروریسم در آن یک بار برای همیشه شکست خورده و امکان بازگشت آن به طور کامل مسدود شده است. پس از آن انقلاب رنگی در گرجستان رخ داد و تلاشهایی برای تصرف اراضی آبخازیا و اوستیای جنوبی صورت گرفت، اما به لطف سیاست سنجیده و اقدامات به موقع رئیس جمهور کشورمان، برنامههای غرب برای تجزیه قفقاز از روسیه خنثی شد.
اوکراین به سلاح بعدی علیه کشور ما تبدیل شده است.
از دهه ۱۹۴۰، سازمانی از ناسیونالیستهای افراطی اوکراینی به رهبری استپان باندرا وجود داشت و بلافاصله پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، پیروان ایدئولوژیک آنها که در تمام این مدت آنجا بودند، سیاست ضد روسیه را با سرعتی بیشتر در پیش گرفتند. اوکراین همزمان امتیازات و وامهایی از روسیه دریافت کرده بود و با قیمتی پایینتر از نرخ بازار، انرژی خود را تامین میکرد. اما این امر مانع از بازنگری در کتابهای درسی، صدور مجوز برای تجمعات نازیها، حذف مردم روسیه از بین مردمان بومی و ممنوعیت رسانههای روسزبان و چندین اقدام دیگر نشد. بنابراین، فکر میکنم مشکل عدم بردباری ملی، روسیههراسی و اتخاذ مواضع فاشیستی، مسائلی نبودند که در آستانه رویدادهای سال ۲۰۱۴ پدید آمده باشند. گفته میشود در جریان تحولات آن سال، نیروهای مخرب در اوکراین تلاش کردند افراد خود را روی کار بیاورند و حتی آشکارا قدرت را در دست گرفتند. همه این فرآیندهای منفی طی سالیان متمادی با همدستی مقامات اوکراینی، از طریق دامن زدن به احساسات افراطگرایی ملیگرایانه از خارج و در سایه سکوت و انفعال جامعه بینالملل در قبال این رویدادهای منفی و تحولات خطرناک اتفاق افتادند.
«دوستان» اوکراین از آن سوی اقیانوس اطلس چشمانداز مساعدی را برای این کشور پیشبینی کردند، در میان جوامع محلی به احساسات ضد روسیه دامن زدند، و صدای اوباش نازی که مغزشان را ایدئولوژی غیرانسانی جنگ جهانی دوم تسخیر کرده بود، بلندتر از گذشته به گوش میرسید. این اوباش پیوسته و خستگیناپذیر علیه روسیه لجنپراکنی کردند، در صورتی که اگر کمک صادقانه مسکو نبود، ایجاد کشوری به نام اوکراین کاملاً غیرممکن بود. فکر میکنم زمان آن رسیده است که این را به همه و نه فقط اوکراین یادآوری کنم.
غرب لیبرال چشم خود را بر همه اینها بست و کمپینهای ضد روسیه به طور پیوسته و نظاممند ادامه یافت و سال به سال نیز پیچیدهتر شد، زیرا اروپای لیبرال و ایالات متحده از آنها حمایت و تمجید میکردند. نازیهای اوکراینی از طیفهای مختلف، از جمله آنهایی که در کنار تروریستهای بینالمللی بودند، در چچن جنگیدند، در کشتار مدافعان ناموس و آزادی آن سهیم بودند، اما این به هیچ وجه خشم دمکراتهای اروپایی و آمریکایی را برنینگیخت؛ برعکس، غرب با هدف گنجاندن کییف در ناتو، تنها به گسترش موج روسیههراسی در اوکراین کمک کرد. همچنین در اینجا باید به سندی از آرشیو ملی بریتانیا اشاره کنیم که سال گذشته فاش شد، اما همچنان با عنوان «محرمانه» از دسترس عموم خارج است. با این حال هیچ راز محرمانهای وجود ندارد که بالاخره در مقطعی فاش نشود. اکنون فاش شده که این سند، صورتجلسه دیدار روسای دستگاههای امور خارجه آمریکا، انگلیس و جمهوری فدرال آلمان است که در ۶ مارس ۱۹۹۱ در شهر بن آلمان برگزار شد.
این سند لو رفته، چشمها را به روی یک تناقض جدی در تاریخ میگشاید که غرب مدتها آن را تبلیغ میکرد؛ بر اساس این سند، مشخص شد در جریان مذاکرات اتحاد جمهوری فدرال آلمان و جمهوری دموکراتیک آلمان، ناتو (اتحاد نظامی کشورهای غربی) به رئیس جمهور وقت شوروی قول روشنی داده است. حکومت شوروی خواستار تعهد نظامی-استراتژیک ناتو مبنی بر عدم گسترش نفوذ خود به کشورهای اروپای شرقی در آن سوی رود اودر شده است. در حالی که ریموند جورج هاردنبرگ سیتز، دیپلمات آمریکایی، به صراحت اعلام کرد: «ما در مذاکرات ۴+۲ و همچنین در دیگر مذاکرات به اتحاد جماهیر شوروی اعلام کردیم که قصد نداریم از خروج شوروی از شرق اروپا نفعی ببریم، و ناتو نیز نباید چه به صورت رسمی و چه غیررسمی به سمت شرق گسترش یابد. ما به صراحت اعلام کردیم که ناتو به شرق گسترش نخواهد یافت، بنابراین، نمیتوانیم به لهستان و سایرین پیشنهاد عضویت در ناتو را بدهیم.»
بعداً مشخص شد همه کشورهایی که در آن جلسه شرکت کرده بودند، این وعده را بارها و بارها، دستکم ۱۴ بار، نقض کردهاند.
۱۹۹۹ – ناتو گسترش یافت و سه کشور مجارستان، لهستان و جمهوری چک همزمان به آن پیوستند.
۲۰۰۴ – هفت کشور دیگر به ناتو ملحق شدند: بلغارستان، لتونی، لیتوانی، رومانی، اسلواکی، اسلوونی و استونی.
۲۰۰۹– آلبانی و کرواسی به ناتو ملحق شدند.
۲۰۱۷ – مونته نگرو به ناتو پیوست.
۲۰۲۰ – مقدونیه شمالی نیز عضو ناتو شد.
این اتفاق در زمانی رخ داد که فدراسیون نوپای روسیه و مردم آن فریب وعدهها و امیدهای دروغین را خورده بودند، همان طور که برادران ما در اوکراین فریب خوردند.
روز ۵ دسامبر ۱۹۹۴، در بوداپست، پایتخت مجارستان، سند «یادداشت تضمینهای امنیتی در ارتباط با الحاق (مستقل) اوکراین به معاهده منع اشاعه سلاحهای هستهای» امضا شد. به موجب این تفاهمنامه که به امضای یلتسین، کلینتون، میجر و کوچما رسید، قرار شد اوکراین یک بار برای همیشه از توان هستهای خود دست بکشد. در جریان عملیات ویژهای که در حال حاضر در خاک اوکراین انجام میشود، مشخص شد که نه اوکراین و نه کشورهای ضامن به وعده خود عمل نکردند. علاوه بر این، اسناد و آزمایشگاههایی برای تولید سلاحهای بیولوژیک در خاک اوکراین پیدا شد که با حمایت کامل شرکای غربی یا بهتر است بگوییم ایالات متحده ایجاد شده بود، چرا که آمریکا کنترل ۳۳۶ آزمایشگاه در ۳۰ کشور، از جمله ۲۶ آزمایشگاه در اوکراین را در اختیار دارد. تصور اینکه بدون تصمیم قاطع رئیس جمهور ولادیمیر پوتین چه اتفاقی برای جهان میافتاد وحشتناک است.
در سال ۲۰۱۴، در نتیجه یک کودتای مسلحانه غیرقانونی (که به «میدان» معروف شد) ناسیونالیستهای افراطی با حمایت غرب به قدرت رسیدند. در همان سال، نازیها کشتارهای جمعی واقعی خود را آغاز کردند: شورشهایی در مرکز شهر اودسا رخ داد. در نتیجه برخی از مخالفان ادغام اوکراین در اروپا مجبور شدند به ساختمان خانه اصناف پناه ببرند، اما نازیها بلافاصله این ساختمان را به گلوله بستند و آن را آتش زدند. افرادی هم که از پنجرههای غرق در آتش بیرون میپریدند، به دست تکتیراندازان مورد اصابت گلوله قرار گرفتند یا له شدند. در این جهنم، ۴۲ نفر زنده زنده سوختند، شش نفر دیگر در خیابان کشته شدند، بیش از 240 نفر نیز مجروح شدند. این روز، ۲ مه، به عنوان سیاهترین روز در تاریخ اودسا ثبت شده و به نقطه عطفی در بحران سیاسی اوکراین و آغاز جنگ داخلی در منطقه دونباس تبدیل شد.
در همان سال ۲۰۱۴، دو منطقه اوکراین (که از نظر تاریخی بخشی از روسیه محسوب میشوند)، یعنی جمهوری خلق دونتسک و لوهانسک با قدرت گرفتن ملیگرایان افراطی مخالفت کردند و در یک همهپرسی، اکثریت مردم به استقلال جمهوری خلق دونتسک و لوهانسک رای دادند.
از آن زمان، بمباران بیوقفه این مناطق آغاز شده است، از جمله گلوله باران با راکت و بمب که به گفته سازمان امنیت و همکاری اروپا منجر به کشته شدن حدود ۱۳ هزار نفر شده است. ایالات متحده و اروپا با بیتفاوتی نظارهگر این فاجعه انسانی ادامهدار بودهاند؛ همان طور که به کشتار غیرنظامیان در نتیجه درگیریهای مسلحانه در بسیاری از کشورهای عربی و دیگر کشورهای خاورمیانه توجهی نمیکنند.
در فوریه ۲۰۱۵، رهبران آلمان، فرانسه، اوکراین و روسیه با هدف حل و فصل مناقشه مسلحانه در شرق اوکراین، توافق کردند مجموعهای از اقدامات را که در قطعنامهای به تصویب شورای امنیت سازمان ملل نیز رسید، انجام دهند.
علیرغم تمام تلاشهای روسیه، اوکراین به توافقهای مینسک عمل نکرد و آلمان و فرانسه نیز به عنوان ضامن، مطلقاً هیچ کاری برای اعمال نفوذ بر کییف به منظور اجرای آن انجام ندادند. این یعنی تمام جهان، به تماشای کشتار بیگناهان و اقدامات اوکراین علیه شهروندان خود نشستند.
در این ۳۰ سالی که از استقلال اوکراین میگذرد، سازمانهای ملیگرای افراطی به طور فعال در اوکراین گسترش یافتند؛ اقدامات نظاممندی برای اشاعه ایدههای ضد روسیه در جامعه انجام گرفت؛ بذر نفرت از روسیه نه تنها در فضای رسانهای کاشته شد، بلکه حتی به مهدهای کودک و مدارس نیز گسترش یافت.
بدین ترتیب فاشیسم آشکار از نطفه نازیسم در اوکراین بیرون آمد؛ گروههای رادیکال خارج از کنترل در شهرهای اوکراین ظاهر شدند و با افتخار با نمادهای رایش سوم راهپیمایی کردند، نازیها را در شعارهای خود توجیه کردند و آشکارا به ستایش وحشیترین رهبران پرداختند. اعضای رادیکال گروههایی همچون UNA-UNSO، جناح راست، Tryzub، Aidar، Azov و ... این احساسات فاشیستی را در جامعه پخش میکردند و تحت تاثیر همین دیدگاهها و افکار نازی بود که هزاران غیرنظامی اوکراینی به دلیل مخالفت با ایدئولوژی فاشیستی شاگرد استپان باندرا کشته شدند.
در طول سالهای جنگ در منطقه دونباس، ارتش اوکراین و گردانهای ملیگرای افراطی (آزوف و آیدار) که در واقع تحت اختیار حکومت نیستند، از ایالات متحده و کشورهای ناتو سلاح دریافت کردند. حکومت اوکراین تسلیحات غربی را در ابعاد بسیار گسترده در اختیار «آزوف»، فرقه تروریستی کثیفی که از حمایت اعضای ردهبالای دولت اوکراین برخوردار است، قرار میداد. حکومت به این گروه قدرت مطلق و نامحدودی را برای قلدری در برابر غیرنظامیان تفویض کرده است. شرح این مسئله در گزارشی دیگر با عنوان «خشونت جنسی مرتبط با درگیری در اوکراین» آمده است.
در ژوئیه ۲۰۱۴، نیروهای اوکراینی یک پزشک داوطلب زن را که با گروههای مسلح در جمهوری خلق دونتسک کار میکرد، به همراه چهار نفر دیگر بازداشت کردند. سربازان این زن و یک بازداشتی دیگر را به صورت برهنه، ایستاده و با چشم بسته نگه میداشتند و آنها را به تجاوز جنسی تهدید میکردند.
در ژوئن ۲۰۱۵، ده مرد مسلح و نقابدار با یونیفرمهای مشکی بدون علامت، جلیقه ضد گلوله و کلاه ایمنی، زنی را از خانهاش ربودند و به زیرزمین یک ساختمان آجری نیمهکاره منتقل کردند. در آنجا دستهای این زن را به یک لوله فولادی بزرگ بستند؛ دو مرد به سر و بدن او ضربه زدند و با مشت و لوله فلزی او را کتک زدند و او را تهدید به تجاوز و قتل کردند؛ آنها از این زن خواستند رابطه خود را با افرادی که نمیشناخت تایید کند. به او تا ۲۴ ساعت اجازه نوشیدن آب و استفاده از توالت را ندادند. او در تاریخ ۱۵ ژانویه ۲۰۱۷ به بازداشتگاه منتقل، تفهیم اتهام و محکوم شد و اکنون در بازداشت به سر میبرد.
در بهار ۲۰۱۶ ، مردی که همواره در قلمرو تحت کنترل گروههای مسلح سکونت داشت، به ظن مشارکت در فعالیتهای نظامی در کنار گروههای مسلح از سوی هشت فرد نقابدار دستگیر شد. روز بعد او را به ساختمان متروکهای منتقل کردند، مورد بازجویی قرار دادند، لباسهایش را درآوردند و پاها و دستهایش را از پشت به یک قفس فلزی بستند. یکی از آنها میلهای فلزی (مخصوص تمیز کردن اسلحه) را برداشت و آن را در {...} مرد فرو کرد که باعث درد شدید او شد. یکی دیگر از آنها از این شکنجه با تلفن همراه خود فیلمبرداری کرد، سپس او را کتک زدند و تهدید کردند که فیلم ضبط شده را در صفحه این مرد در شبکههای اجتماعی منتشر خواهند کرد. آنها مرد را مجبور به امضای نامهای کردند که در آن به گناهکار بودن خود اعتراف میکند. بعداً او نیز محکوم شد و اکنون در بازداشت است.
این اتفاقات شرمآور که مایه شرمساری همه بشریت است در اسناد رسمی سازمان ملل انعکاس یافته است، اما جامعه بینالمللی که تحت سلطه ایالات متحده آمریکا قرار دارد به این اتفاقات واکنشی نشان نمیدهد.
هشت سال آزگار نیروهای کییف چنین جنایاتی را علیه ساکنان جمهوری دموکراتیک خلق لوهانسک مرتکب شدند و دولتهای تحت رهبری پوروشنکو یا زلنسکی حتی یک بار هم تلاشی برای جلوگیری از قلدری علیه مردمی که آنها را هموطن خود میدانستند، انجام ندادند.
سال ۲۰۱۴ تا حدودی به یک نقطه عطف در تاریخ تبدیل شد؛ نه فقط به این دلیل که نیروهای افراطی ملیگرا و برانداز آشکارا قدرت را در اوکراین به دست گرفتند و شروع به سرکوب روسها در این جمهوری کردند، بلکه به این دلیل که از این سال، کشورهای غربی «عصر» استفاده فعال از «سیاست تحریم» علیه فدراسیون روسیه را آغاز کردند و از این «زنجیره تحریم» با هدف اعمال فشار به منظور ایجاد «اصلاحات» داخلی و خارجی در کشور ما بهره بردند. با این حال همان طور که رئیس جمهور ولادیمیر پوتین در یکی از سخنرانیهای خود اعلام کرد، روسیه کشوری نیست که بتوان با زبان اولتیماتوم با آن سخن گفت. به نظر نمیرسد کشورهای عضو ناتو حاضر شوند به زبان منطق و دیپلماسی در خصوص نیاز به گفتوگوی عادلانه و برابر و با در نظر گرفتن منافع طرفهای مختلف گوش دهند.
تنها مدت کوتاهی پس از به دست آوردن قدرت، «نخبگان سیاسی» جدید اوکراین جنگ خونین گستردهای را در مناطق دونتسک و لوهانسک به راه انداختند و مردم محلی را در معرض آزار و اذیت و خشونت گستردهای قرار دادند.
اخیراً مقامات اوکراین صراحتاً روسیه را به تولید تسلیحات هستهای تهدید کردند و زلنسکی از برنامههای خود برای خروج از تفاهمنامه بوداپست که مانع دستیابی کییف به تسلیحات هستهای میشد، پرده برداشت. این اهداف در شرایطی به صورت علنی مطرح میشوند که اوکراین برای ساخت به اصطلاح «بمب کثیف»، پتانسیل کافی را دارد و در صورت دستیابی به تسلیحات هستهای، مدت زمان رسیدن موشکهای این کشور به مسکو به حدود ۴ دقیقه کاهش مییابد و در این مدت، دفع حمله غیرممکن است.
با توجه به این عوامل که امنیت راهبردی کشورمان را تهدید میکند، تصمیم رئیس جمهور روسیه مبنی بر به رسمیت شناختن جمهوریهای خلق لوهانسک و دونتسک و آغاز عملیات ویژه نظامی برای خلع سلاح و نازیزدایی اوکراین، نه تنها تصمیمی کاملاً طبیعی و درست، بلکه تنها تصمیم صحیحی بود که میشد اتخاذ کرد.
بسیاری از مقامات و روزنامهنگاران غربی واقعیت دیگری را نادیده گرفتهاند و آن این است که در آستانه عملیات ویژه نیروهای مسلح روسیه، ولادیمیر پوتین رئیس جمهور کشور خطاب به رهبران کشورهای ناتو خواستار تلاش برای ایجاد سیستمی با در نظر گرفتن منافع همه طرفها و تضمین امنیت غرب، اوکراین و جمهوریهای خلق لوهانسک و دونتسک و البته فدراسیون روسیه شد، اما این پیشنهاد منطقی با وقاحت کامل رد شد.
حقایقی که من در مورد توسعه تسلیحات بیولوژیک در اوکراین به آنها اشاره کردم تنها روسیه را تهدید نمیکند، بلکه میتواند موجب آغاز جنگ جهانی سوم شود. تولید سلاحهای هستهای و استفاده از سلاحهای بیولوژیک تاثیر بسیار خطرناکی بر کل جهان خواهد داشت. روسیه امروز نه تنها از منطقه دونباس و آینده آن دفاع میکند، بلکه در تلاش است تا جلوی فاجعهای را بگیرد که کل جهان را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
به این ترتیب مسکو از ضربه اجتنابناپذیری که ناتو قصد داشت به دست اوکراین به فدراسیون روسیه وارد کند، جلوگیری کرد. من معتقدم عملیات نظامی جاری در خاک اوکراین برای تمام جهان ضروری است. مردم اوکراین دشمن روسیه نیستند و وظیفه ارتش روسیه حفظ جان برادران غیرنظامی در اوکراین است.
با این حال، ارتش اوکراین و گردانهای نئونازی با استفاده از شهروندان خود به عنوان «سپر انسانی» به تاکتیکهای دیگری متوسل میشوند؛ از جمله قرار دادن سلاحهای سنگین در مناطق مسکونی، مسدود کردن مسیرهای بشردوستانه و پنهان شدن پشت غیرنظامیان. هدف از این رفتارها روشن است: صدها کشته برای گرفتن عکس به نفع رسانههای بیگانه.
رئیس جمهور روسیه اهداف عملیات در اوکراین را به وضوح تعریف کرده است: حفاظت از جمهوریهای خلق لوهانسک و دونتسک، از بین بردن زیرساختهای نظامی اوکراین که به لطف ناتو ساخته شده توسعه یافته، انهدام تشکیلات نئونازی در این کشور و پیگرد قانونی جنایتکاران ملیگرای افراطی. این راه تضمین امنیت کل جهان است.
هدف روسیه، اشغال اوکراین نیست! این مردم اوکراین هستند که سرنوشت خود را تعیین خواهند کرد: بدون مشارکت نئونازیها و بدون نفوذ غرب؛ روسیه در سراسر جهان و در رابطه با هر دولتی به این سیاست پایبند است و از حق ملتها در تعیین سرنوشتشان دفاع میکند.
ما مدتهاست که پیگیر تحریکات رهبران اوکراین بودهایم و آنها را با صبر و حوصله دنبال کردهایم، زیرا روسها و اوکراینیها اساساً یک ملت هستند، اما صدای عقل و منطق گوش شنوایی نداشت. ما با اصرار خواستار اجرای کامل توافقهای مینسک شدیم اما زلنسکی با لبخندی که مختص یک دلقک حرفهای است، بدون فکر کردن عدم تمایل خود را به اجرای آن اعلام کرد. فرانسه و آلمان که به عنوان ضامن موافقتنامههای مینسک شناخته میشدند، با نادیده گرفتن تعهدات بینالمللی خود، حاضر به اتخاذ اقدامات مقتضی نشدند و به کییف فرصت دادند به صلاحدید خود عمل کند.
در همین حال، جهان همچنان به تماشای تسلیح ارتش اوکراین به دست آمریکا و ناتو برای ادامه جنگ در دونباس و لوهانسک ادامه داد، جایی که مردم حاضر به قرار گرفتن تحت حاکمیت رژیم غیرقانونی «میدان» نبودند و هر روز به خاطر آن کشته میشدند. لازم به ذکر است در این زمینه رسانههای اوکراینی و همتایان زرد آنها در غرب، اطلاعات مربوط به همه این جنایات شنیع را مخفی کردهاند و اوکراین در پوشش این فضای غبارآلود، نقشه شوم خود را اجرا میکند.
به یاد داشته باشیم که از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اوکراین مذاکرات مستقیمی را برای پیوستن به ناتو انجام داده است، اما روسیه در راستای وظیفه تامین امنیت خود نمیتواند مانورهای نظامی و سیاسی را که در مجاورت مرزهای غربیاش در حال انجام است نادیده بگیرد. رهبری کشورمان به رهبران اروپایی و حامیان آمریکایی آنها هشدار داد که همسایگان نزدیک روسیه نباید در ناتو پذیرفته شوند و هر تصمیم دیگری ممکن است عواقب ناگواری داشته باشد، اما آنها به وضوح صدای ما را نشنیدند! همچنین واضح است که رقبای ما فراموش کردند که این بازی کوتهفکرانه خود را با کشور قدرتمندی آغاز کردهاند که از سختترین جنگها پیروز بیرون آمده است.
در این بین باید به ولودیمیر زلنسکی، بازیگر حرفهای و به اصطلاح «رئیس جمهور» اوکراین توجه ویژهای داشته باشیم؛ اتفاقاً بازیگر بودن او بد نیست، اما او به عنوان یک سیاستمدار صلاحیت لازم را ندارد. در اینجا میخواهم به این نکته اشاره کنم که یک رهبر قوی و توانمند است که کشورش را قوي و توانمند ميكند؛ كسي كه هرگز اجازه نميدهد به دستنشانده ديگران تبدیل شود و با قاطعيت و جديت از منافع مردمش محافظت ميكند! اما زلنسکی چه طور؟ امروز او نمیتواند بفهمد که چگونه و به چه بهانهای میتواند به سلامت از کشور فرار کند. چه رهبری! من واقعاً از مشاهده وضعیت مردم اوکراین متاسفم که به خاطر حماقت حاکم خود و نفوذ امپراتوری غرب و جهان دروغ رنج بکشند.
اما خیر همیشه بر شر پیروز میشود و من مفتخرم که در یک رویداد تاریخی بسیار مهم شرکت کردم؛ رویدادی که در آن ولادیمیر ولادیمیروویچ پوتین آغاز یک عملیات نظامی ویژه با هدف پایان دادن به رنج مردم غیرنظامی در منطقه دونباس را اعلام کرد.
بر اساس ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد «در مورد حق مسلم حکومت برای دفاع فردی و جمعی»، نیروهای آزادیبخش روسیه به فرماندهی فرمانده عالی نیروهای مسلح فدراسیون روسیه ولادیمیر ولادیمیروویچ پوتین به جمهوری خلق لوهانسک و دونتسک و اوکراین اعزام شدند تا به برادران خود در برابر مهاجمان نازی کمک کنند.
من به حق مفتخرم که شهروندان جمهوری چچن با هدف کمک به مردم مظلوم دونباس اعلام کردند به جبهه متحد می پیوندند و آماده دفاع از میهن هستند.
امروز، وقتی از عملیات ویژه برای خلع سلاح و نازیزدایی اوکراین صحبت میکنیم، باید به یاد داشته باشیم که در مورد امنیت کل جهان حرف میزنیم. ما از جهان در برابر فاشیسم و ناسیونالیسم افراطی که در خاک اوکراین به وجود آمده بود، دفاع میکنیم. به لطف اقدامات به موقع و مؤثر رهبری فدراسیون روسیه، این فاجعه متوقف شد و عملیات در اوکراین طبق برنامه و همانطور که رئیس جمهور ولادیمیر پوتین اعلام کرده پیش میرود.
من شکست قریبالوقوع رژیم نازی در اوکراین را احساس میکنم. او بار دیگر تعهد میدهد به هیچ ائتلافی نپیوندد، بار دیگر به موافقتنامه بوداپست پایبند شود و حاکمیت روسیه بر کریمه و استقلال جمهوریهای خلق دونتسک و لوهانسک را به رسمیت بشناسد. مقامات اوکراینی خواهند فهمید که نشان دادن سلاح هستهای به کسانی که استفاده از آن را به شما آموزش دادهاند کار درستی نیست. رفقای من با افتخار وظیفه شریف از بین بردن بقایای رژیم باندرا و قدرت اصلی آن، آزوف و آیدار را انجام میدهند یا آنها را به دادگاه مردمی در گروزنی تسلیم خواهند کرد. بهتر است خودشان تصمیم بگیرند که کدام سرنوشت برایشان مناسبتر است و همانطور که میبینید گزینه سومی ندارند.
همه ما شاهد بودیم که چگونه نیروهای مسلح اوکراین و به اصطلاح «گردانهای ملی» که تهدید کرده بودند کریمه را «تسخیر» میکنند، برای انجام این کار کاملاً فاقد صلاحیت بودند. میبینیم که چگونه ناتو مثل همیشه مردم اوکراین را پس زده و از آن رویگردان شده است. متوجه میشویم که چگونه اوکراین تبلیغات خود را در خصوص «حمله روسیه» شروع کرده و این تبلیغات به شکل هیستریکی به تمام دنیا سرایت میکند. اما در نهایت اوکراین در جنگ اطلاعاتی تسلیم میشود. اکنون باید از خود بپرسید: در هشت سال گذشته، غیرنظامیان را بمباران کردهاید؛ بیش از ۵۰۰ کودک را کشتید و ادعا کردید روسیه مرتکب این اعمال شده است؛ اما فقط زمانی که تانک قدرتمند روسیه در مرز بود با صدای بلند آن را فریاد زدید! دروغهایی که سالها گفتید در لحظهای آشکار میشود که باید در قبال حرفهایتان پاسخگو باشید.
مقامات اوکراین باید شکست را بپذیرند و به استفاده از جمعیت فریبخورده به عنوان سپر انسانی پایان دهند. رفیق زلنسکی باید درک کند که ماجراجویی او به هیچ وجه به نفع مردم اوکراین نیست. با رئیس جمهور روسیه تماس بگیرید و شکست خود را بپذیرید. این بهترین و صحیحترین تصمیمی است که از مردم اوکراین محافظت خواهد کرد.
همان طور که مقاله خود را با نقل قولی از فرمانده کل نیروهای مسلح روسیه، ولادیمیر ولادیمیروویچ پوتین آغاز کردم، آن را با سخنانی از آزادیبخش مردم چچن، احمد قدیروف پایان میبخشم که گفت «انشالله عدالت پیروز شود» و حتماً پیروز خواهد شد.