حادثهای که ۴۰ سال قبل دست خامنهای را برای همیشه از او گرفت؛ چه کسی قصد ترور او را داشت؟
ایران در سالهای ابتدایی پس از انقلاب و بهویژه دهه ۶۰، از امنیت پایینی برخوردار بود، بطوریکه سوءقصدها و ترورهای متعددی ازجمله ترور نافرجام علی خامنهای، نماینده رهبر انقلاب، خمینی در شورای عالی دفاع و امام جمعه وقت تهران در کشور صورت گرفت.
در سالهای ابتدایی پس از انقلاب و دهه ۶۰، فعالیت گروهکهای تروریستی و احزاب مختلف باعث ناامنی عجیبی در داخل کشور شده بود و در آن دوران چهرههای مهمی ازجمله بهشتی رییس دیوان عالی کشور جان خود را در این سوءقصدها از دست دادند.
یکی از مهمترین عملیاتهای تروریستی در آن سالها، سوءقصد به جان علی خامنهای امام جمعه وقت تهران بود که در روز شنبه ششم تیرماه ۱۳۶۰، دقیقا یک روز پیش از ترور بهشتی و ۷۳ تن از یارانش، رخ داد که نافرجام ماند.
علی خامنهای در این ترور نافرجام که از سوی گروهک «رهروان فرقان» صورت گرفت اگرچه جان سالم به در برد اما از ناحیه دست و پا به شدت دچار جراحت و آسیبدیدگی شد.
طبق اخبار منتشرشده از این حادثه در همان زمان، علی خامنهای از نقطه بالای کتف راست و بالای ران سمت راست مجروح شد، استخوان ترقوهاش شکست و با قطع چند رگ و عصب، دست راستش دچار مشکل حرکتی شد.
در این ترور، بمبی که در ضبطصوت روی میز سخنرانی خامنهای در مسجد ابوذر تهران بود، منفجر شد.
سرتیم حفاظت از خامنهای در مورد این اتفاق میگوید: «شدت جراحت از روی لباس مشخص بود. دندهها شکسته بود. رگ شریانها قطع شده بود. بازو شکسته بود. کتف درآمده بود. ترقوه شکسته بود و یکی از ترکشها زیر گلوی ایشان بود.»
علی خامنهای در خاطراتش آورده است: «وقتی از حادثه ترور ششم تیر جان سالم به در بردم احساس کردم که خدای بزرگ من را برای انجام رسالتهای سنگین خود حفظ کرد. همان وقت آرزو کردم که بتوانم باقی مانده این عمر بازیافته را در میدانهای دشوار و سخت خرج کنم.»
رضا مطلبی امام جماعت مسجدجامع ابوذر در مورد خامنهای و حادثه تلخی که برایش رخ داد میگوید: ایشان در مواقعی که جنگ نبودند، روزهای شنبه را به سخنرانی در مساجد پایینشهر تهران اختصاص میدادند تا از شایعهسازی و دروغ که بین مردم رواج پیدا کرده بود جلوگیری کنند. روز حادثه نیز در بین دو نماز، ایستاده مشغول سخنرانی بودند که جوانی با موهای فر و پیراهنی چهارخانه با سرعت از میان جمعیت به سمتش حرکت کرد و ضبطصوتی را روی تریبون قرار داد. پس از دقایقی که مرد جوان ناپدید شده بود، ضبطصوت سوت کشید و منفجر شد و آقای خامنهای خونین و بیجان به گوشهای افتادند.
مطلبی درخصوص عدم تامین امنیت محل و سهلانگاری در مورد حفاظت از جان خامنهای افزود: چون آن زمان ترور شخصیتها متداول نبود، اصلاً فکر نمیکردیم ایشان مورد سوءقصد قرار بگیرند. آن زمان خیلیها با ضبط صوت به محل سخنرانیها میرفتند تا صحبت شخصیتها را ضبط کنند. برای همین در حیاط میز بزرگی با چند پریز برق گذاشته بودیم تا مردم ضبط صوتهایشان را روی آن بگذارند، اما به هرحال آن حادثه رخ داد که به نظر من مشیت الهی بود، چراکه اگر آن روز به مسجد ابوذر نیامده بودند، ممکن بود فردای آن روز در حزب جمهوری اسلامی همراه بهشتی و دیگران به شهادت برسند. درحقیقت ایشان با مشیت الهی زنده ماندند.
در شهریور ۱۳۶۰ محمد متحدی و مسعود تقیزاده دو تن از عوامل بمبگذاری مسجد ابوذر دستگیر شدند.
پس از تکمیل بازجویی و اعترافات دو متهم به جرائم مرتکبشده، دادگاه انقلاب تهران به ریاست محمدی گیلانی، مسعود تقیزاده و محمد متحدی را به اعدام محکوم کرد و حکم اعدام در تاریخ ۱۸ بهمن ۱۳۶۰ در محل برگزاری نماز جمعه تبریز به اجرا درآمد.