مصاحبه اختصاصى| زندانی سیاسی سابق: رژیم ایران در سال 1988 جنایت جنگی را مرتکب شد
سوئد با تشکیل دادگاه حمید نوری یکی از متهمان قتل عام زندانیان سیاسی در ايران در تابستان سال 1988، موافقت کرده است.
نوری در اواسط ماه نوامبر 2020 هنگام ورود به سوئد دستگیر شد. و بازداشت موقت وی در اقدامی بی سابقه به دلیل شواهد مستدل اثبات گناه وی تمدید شد.
حمید نوری توسط شاهدان پرونده به عنوان دادیار زندان گوهردشت کرج و یکی از 8 عضو "هیئت اعدام" در این زندان در جریان اعدام جمعی زندانیان سیاسی در تابستان 1988 شناسایی شده است.
از آنجا که قرار است محاکمه این کارگزار دولت ایران برای رسیدگی به اتهام دست داشتن در جنایت جنگی برگزار شود، تشکیل دادگاه او مستلزم موافقت دولت سوئد با درخواست دادستانی برای انجام این محاکمه است.
محمود رویایی، زندانی سیاسی پیشین و شاهد پرونده قتل عام در سال 1988، در مصاحبه ای با "شبكه خبرى العين"، گفت كه طی این مدت طولانی هیچ شبی را بدون یاد و خاطره قربانیان نگذراندهام.
در اینجا متن مصاحبه با محمود رویایی، زندانی سیاسی سابق و شاهد پرونده قتل عام در سال 1988 به شرح زیر است:
برای دست یابی به عدالت در این پرونده چه تلاشی میکنید؟
32 سال از اعدام جنايتكارانه نزدیکترین دوستانم میگذرد. طی این مدت طولانی هیچ شبی را بدون یاد و خاطره آنان نگذراندهام. تصاویر و خاطراتشان هنوز صاف و دوست داشتنی و شفاف است.
عزیزانی که خانوادههایشان هم بهنحوی کشتار شدند و بیتاب و بیقرار به گامها و ارادههای ما نگاه میکنند.
پدرانی که بیمار شدند، و مادرانی که دق کردند و آنان که هنوز بعد از 32 سال به عکس عزیزشان روی تاقچه نگاه میکنند و به پهنای صورت اشک میریزند.
پس برای دادخواهی آن عزیزان و دستیابی به عدالت از هیچ تلاشی فروگذار نخواهم کرد.
حمید نوری را میشناسم. او هم مرا میشناسد، و نزد مقامات قضایی سوئد علیه او شهادت داده ام وبعنوان شاکی خصوصی وارد این پرونده شده ام و این فرصت را از دست نخواهم داد.
در این ایام آنقدر سند و مدرک جمع کردهام که که حمید نوری و سایر همدستانش را به جرم جنایت علیه بشریت و نسل کشی محکوم خواهیم کرد. بگفته آقای مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران "اگر قطرهای عدالت وآزادی باشد بی تردید ما پیروز هر نبرد حقوقی وسیاسی خواهیم بود".
آیا پیشبینی میکنید که از این پرونده شما حمایت بینالمللی بشود؟
به نظر من جنبشی که به دادخواهی قتل عام شدگان برخاست، به لطف چند دهه تلاش بیوقفه و روشنگری، امروز دیوارهای بلند حاشا را شکسته و پس از ورود کارشناسان ویژه سازمان ملل، مسیر شناسایی و حسابرسی از قاتلان 30 هزار زندانی سیاسی در تابستان 1988 مهیا و آماده شده است.
مسیری که با خون دل ساخته شد و حتما با حمایت بینالمللی نتیجه میدهد. روشن است که ما در مقاومت ایران در گام اول چشممان بخودمان وخلق خودمان است، ما میتوانیم وباید نظام جنایت آخوندها را به محاکمه بکشیم.
وقتی ما اراده کنیم واسباب کار را فراهم کنیم، بی تردید خون بیش از یکصد هزار رزمنده آزادی که توسط آخوندهای جنایتکار ریخته شده به جوشش خواهد افتاد وهر وجدان انسانی را بیدار خواهد کرد وبه کمک خواهد کشاند.
اکنون 32 سال پس از آن فاجعه بزرگ شاهدیم که به لطف تلاشهای خستگی ناپذیر رهبری واعضای مقاومت ایران راه محاکمه ومجازات سران رژیم بیش از پیش فراهم شده است.
بهعنوان یکی از شاهدین به صورت خلاصه در رابطه با جزئیات این کشتار برایمان توضیح دهید؟
در تمام ده سالی که زندان بودم شکنجه های جسمی و فشارهای سخت روانی ادامه داشت. همچنانکه میدانید اعدام گسترده زندانیان سیاسی از فردای روز 20 ژوئن سال 1981 ميلادى شروع شد.
در سالهای اول دهه هشتاد زندانهای سراسر ایران شاهد اعدام دهها هزار تن از بهترین فرزندان مردم ایران بودند که اکثر آنها اعضا وهواداران مجاهدین بودند. قتل عام سی هزار زندانی سیاسی در 1988 هم یکباره شروع نشد.
این جنایت ابتدا زمینه سازی شد. از همان روزهای اول زندان تهدید قتل عام توسط مسئولان زندان در اشکال مختلف ـ جدی و بیپرده ـ مطرح میشد.
مثلا رئیس زندان قزلحصار ـ داود رحمانی ـ همیشه میگفت روزی که احساس خطر کنیم در هر سلول شما یک نارنجک میاندازیم و نمیگذاریم زنده از زندان خارج شوید.
حمید نوری هم بعد از قتل عام یک روز در بند به صراحت گفت اگر میخواستیم حکم خمینی را کامل اجرا کنیم باید نصف مردم ایران را میکشتیم.
اما اولین اقدام عملی برای قتل عام در زمستان سال 1988 انجام شد. زمانی که تفکیک بندها با شاخص سرموضع زندانیان وفادار به خط کار مجاهدین خلق و جداسازی زندانیان مجاهد و سایرگروهها در تهران و سایر شهرستانها صورت گرفت.
در گوهردشت این کار توسط مسئول انتظامات زندان ـ معروف به داود لشکری ـ انجام شد. هر کس حاضر به مصاحبه نمیشد و اتهامش را مطابق میل آنان ـ منافق ـ نمیگفت سرموضع طبقه بندی میشد.
غیر از "بند یک" بقیه بندهای این زندان سرموضع طبقه بندی شدند. در پایان طبقه بندی از زیر در سلول به گوشمان خورد که داود لشکری در تماس با مافوق خودش گفت "تخم مرغ خرابها را جداکردیم"ـ آن روز نفهمیدیم منظورش چیست اما 7 ماه بعد که قتل عام شروع شد همه چیز روشن شد.
تعدادی از زندانیان کرمانشاه را در فروردین ماه یعنی ۵ ماه قبل از کشتار به گوهردشت آوردند و تقریبا همه را اعدام کردند. در سایر شهرستانها هم همین طبقه بندی و جابهجایی انجام شد.
در تاریخ سوم خرداد ـ 2 ماه قبل از کشتار ـ بدون مقدمه آخوند اسماعیل شوشتری ( که بعدا به مدت 12 سال وزیر دادگستری رژیم بود) به عنوان رئیس جدید سازمان زندانهای کشور منصوب شد.
بعدها معلوم شد رئیس سابق این ارگان برای هیأت مرگ مناسب نبود و خمینی شوشتری را انتخاب کرده است. یک هفته بعد ـ 11 خرداد ـ 150 نفر از زندانیان گوهردشت را به اوین منتقل کردند. از این تعداد بعدا 143 نفر اعدام شدند.
روز 27 تیر 1367 خمینی مجبور شد قطعنامه 598 شورای امنیت را قبول کند و با قبول آتش بس در جنگ ایران وعراق بگفت خودش "کاسه زهر" را سر بکشد. از این تاریخ قتل عام زندانیان در اولویت فوری قرار گرفت.
این نخستین گام عملی و اجرایی قتل عام بود چون در اوین بسیاری از زندانیان را به سلولهای انفرادی بردند و در گوهردشت هم تنها بند غیرسرموضع را از مجموعة بندهای گوهردشت جداکرده و به قسمت دیگر زندان ـ موسوم به بندجهادـ منتقل کردند.
تعدادی از زندانیان بلاتکلیف و زیرحکم ـ مانند غلامرضا کاشانی اقدم ـ را اعدام کردند و اعدامها در اوین با استقرار هیاتی که برای تشخیص "سرموضع" انتخاب شده بود آغاز شد. هیأت مرگ در تهران شامل حسینعلی نیری، مرتضی اشراقی، مصطفی پورمحمدی، ابراهیم رئیسی و اسماعیل شوشتری بودند.
حمید نوری در تمام روزهایی که زندانیان معصوم و بیگناه را بیرحمانه حلق آویز میکردند در راهرو مرگ فعال بود. او تنها کسی بود که اسامی زندانیان را بعد از برخورد هیات مرگ میخواند و روانه چوبه های دار میکرد.
در این ایام كساني اعدام شدند كه قبلا در دادگاههای خودشان به يك یا چند سال محكوم شده بودند. بسیاری مدت محکومیتشان تمام شده و باید آزاد میشدند. بسیاری از دوستان وهمبندیهایم بیماریهای سخت و لاعلاج داشتند.
محسن محمدباقر ـ یک چهره معروف در ایران بخاطر نقشی که سابقا در فیلم «غریبه ومه» بازی کرده بود- فلج مادر زاد بود، ناصر منصوري نخاعش قطع شده بود و با برانكادر از سلول آوردند و اعدامش كردند. كاوه نصاري بيماري صرع پيشرفته داشت و حافظه اش را از دست داده بود.
عباس افغان دانشجوي اهل بابل بر اثر شكنجه تعادل رواني خودش را از دست داده بود در زمره اعدام شدگان قتل عام بودند.
به این ترتیب هزاران زندانی که خانوادههایشان 7 سال زجر کشیده و برای آزادی عزیزانشان لحظه شماری کرده بودند در همین موج جنایت بیرحمانه حلق آویز شدند.
آیا میدانید اعضای هیاتهای مرگ آن روز امروز در سطوح بالای هیات حاکمه رسیدهاند؟ کسانی که آن زمان در زندانها نسل کشی کردند نه تنها مواخذه و مجازات نشدند که امروز بالاترین مناصب کلیدی را در قدرت تصاحب کردند. آن روز علی خامنهای رئیس جمهور بود و امروز رهبر نظام است.
ابراهیم رئیسی آنروز با منصب جانشین دادستان در هیات مرگ تهران کشتار میکرد و امروز مسئول اول نظام قضایی خامنهای است. آیا این تصادفیست؟ حتی علیرضا آوایی که آن زمان در خوزستان عضو هیئت مرگ این استان بود وصدها دانش آموز را به درخت بسته تیرباران و حلق آویز میکرد همین الان وزیر دادگستری نظام است.
پیش از این هم مصطفی پور محمدی عضو هیات مرگ تهران سالها وزیر دادگستری بود.
لطفا لحظهای تصور کنید عالیترین مقام قضایی و دادگستری کشوری دستش به بزرگترین جنایت و نسل کشی آلوده است و دائم سایه مرگ و قتل عام بالای سر هشتاد میلیون ایرانی سنگینی کند. آیا باز هم باید سکوت کرد؟
بخش عمده کسانی که در آن سال حلق آویز شدند زمان دستگیری دانش آموز بودند و کمتر از 18سال داشتند.
همهبه جرم خواندن نشریه و هواداری از مجاهدین دستگیر شدن، یعنی همه مخالفان فکری و عقیدتی بودن که با فرمان خمینی بعد از 7 سال شکنجه اعدام شدند. همه اعدام شدگان زندگی را دوست داشتند اما وقتی بین دو انتخاب ـ ایستادگی بر سر موضع آزادی و پشت کردن به آن ـ قرار گرفتند. از جانشان گذشتند.
آیا حکم دادگاه مورد انتظار در حق یک مقام ایرانی در سوئد وسیلهای برای فشار بر رژیم در ایران خواهد بود؟
حمید نوری یکی از فعالان قتل عام بطور خاص در زندان گوهردشت بود، اما او در عین حال نماینده نظام قتل عام است پس محاکمه حمید نوری از نظر من محاکمه تمامیت نظام است همچنان که محاکمه اسدالله اسدی در بلژیک نه فقط محاکمه دستگاه دیپلماسی نظام، که دادگاهی برای محاکمه تمامیت نظام ولایت فقیه است.
او یکی از بازیگران همین پرده است و محکومیتش هم گامی بلند در مسیر دادخواهی خون زندانیان و حسابرسی از مسئولان و بازیگران اصلی خواهد بود.
بله! بیتردید محکومیت او مقدمة سلسلهای از ابراز انزجار و محکومیتهای جهانی علیه نظام قتل عام خواهد بود. به همین علت دلهای داغداران و آنان که پس از سه دهه سوگواری منتظر حسابرسی و اجرای عدالت هستند روشن میشود.