سرنوشت سه مرد پس از فراری دراماتیک از آلکاتراز در سال ۱۹۶۲
نظریه شگفتانگیز جدیدی در مورد سرنوشت سه مردی که در دهه ۱۹۶۰ از آلکاتراز فرار کردند، پدید آمده است.
برادران جان و کلارنس انگلین، به همراه دوستشان فرانک موریس، در ژوئن ۱۹۶۲ از سلول خود در زندان آلکاتراز با امنیت بالا تونلی حفر کرده و به آبهای خلیج سانفرانسیسکو رسیدند و پس از فرار هرگز پیدا نشدند.
اکنون نویسندگان کن ویدنر و مایک لینچ نظریه جذاب خود را مطرح میکنند. کتاب آنها، «آلکاتراز: آخرین فرار»، ادعا میکند که این سه نفر با استفاده از یک قایق موقت از زندان فرار کرده و با استفاده از سیمها به یک قایق عبوری متصل شدهاند.
از آنجا، فراریان با قایق دومی در منطقه خلیج سانفرانسیسکو ملاقات کرده و به خشکی برده شدند. سپس یک هواپیمای خصوصی از فرودگاه کوچکی در شهرستان مارین، این سه نفر را به مکزیک برده و آنها زندگی جدیدی را آغاز کردند.
ادعا میشود که آنها بعدها به برزیل نقل مکان کرده و حداقل دو نفر از آنها تا دهه ۱۹۹۰ زنده ماندهاند.
اما بر خلاف این نظریه، تحقیقات فدرال در مورد این فرار که در فیلم «فرار از آلکاتراز» با بازی کلینت ایستوود در سال ۱۹۷۹ جاودانه شده، نشان میدهد که برادران انگلین و موریس در آبهای سرد و پر از کوسه خلیج غرق شدهاند.
ویدنر و لینچ از مصاحبههای خانوادگی، اسناد تاریخی و شواهد تصویری برای توضیح نظریه خود استفاده کردهاند.
ویدنر، که همچنین برادرزاده برادران انگلین است، ادعا میکند که این سه نفر به سمت جنوب رفته و با محلیها ازدواج کردند، فرزندانی به دنیا آوردند و تا حداقل دهه ۱۹۹۰ در کوهستانهای برزیل به کار کشاورزی مشغول بودند.
ویدنر در تلاش برای کشف ماجرای فرار عموهای خود، به دوران کودکی آنها و سالهای شکلگیریشان در روسکین، فلوریدا رجوع میکند که با والدینشان که کارگران فصلی مزرعه بودند، زندگی میکردند.
جان انگلین و برادرش کلارنس به دلیل سرقت مسلحانه از بانک در کلمبیا، آلاباما به حبس در زندان فدرال محکوم شدند.
این مردان با استفاده از چند قاشق، دریل و سایر وسایل در سلولهای خود حفرههایی ایجاد کردند و سپس از آنها خارج شدند.
تحقیقات نشان داد که این سه نفر سرهای ساختگی از گچ، رنگ و موهای باقیمانده از آرایشگر ساختند تا نگهبانان شب را فریب دهند که فکر کنند آنها در حال خواب هستند، در حالی که در ۱۱ ژوئن ۱۹۶۲ فرار کردند.
در سال ۱۹۵۸، جان و کلارنس و برادر دیگرشان آلفرد، با استفاده از یک اسلحه اسباببازی از یک بانک در آلاباما سرقت کردند و متعاقباً به زندان فرستاده شدند.
پس از تلاش برای فرار، آنها به مکانی که برای افرادی که نمیتوانستند از قوانین یک زندان معمولی پیروی کنند، منتقل شدند: آلکاتراز. داخل این زندان معروف، آنها با موریس آشنا شده و شروع به طرحریزی برای فرار کردند.
برنامه فرار آنها در دسامبر ۱۹۶۱ شروع به شکلگیری کرد، زمانی که آلن وست، که در سلول مجاور بود، شروع به جمعآوری تیغههای اره قدیمی کرد که در یکی از راهروهای خدماتی در هنگام تمیزکاری پیدا کرده بود.
از آنجا، این چهار نفر ازجمله وست، که نتوانست با آنها فرار کند، به نوبت با قاشقها و سایر وسایل آشپزخانه از طریق دیوارها کار حفاری را انجام داده و سرهای تقلبی را از موهای آرایشگاه، گچ و رنگ ساختند تا نگهبانان شب را فریب دهند.
ویدنر میگوید که ساخت سرهای تقلبی از زمان حضور برادران در مدرسه اصلاحی در فلوریدا الهام گرفته شده بود که از آنها برای فرار از مدرسه و همچنین خروج از خانه استفاده کردند.
ویدنر در مصاحبهای با The State گفت: «اولین بار که آنها واقعاً از این ترفند استفاده کردند در زمان بچگی و فرار از خانه بود. خواهر بزرگتر آنها یکی از آن سرهای استایروفومی داشت که برای گذاشتن کلاهگیس استفاده میشود و آنها آن را در تخت میگذاشتند و بیرون میرفتند.»
به گفته ویدنر، عموهای او یک پریسکوپ ساختند تا بتوانند گوشهها را بپایند و یک چراغ قوه خانگی برای روشن کردن فضاهای تنگ درست کردند.
این گروه از ساعت ۵:۳۰ بعد از ظهر تا حدود ۹ شب قبل از اینکه نگهبانان برای خاموشی شبانه صدا بزنند کار میکردند، و در نهایت در ۱۱ ژوئن ۱۹۶۲ فرار کردند.
آنها از طریق سوراخهایی که در اطراف دریچههای بلوکهای سلولی خود ایجاد کرده بودند، گذشتند، از لولهکشی به پشتبام سلولخانه بالا رفتند، ۱۰۰ فوت را در بالای پشتبام پیمودند و ۵۰ فوت لولهکشی را به سمت زمین پایین آمدند.
آنها سرهای گچی دقیق را روی تختهای خود گذاشتند تا نگهبانان شب را فریب دهند، و هنگامی که نگهبانان زندان چک روتین صبحگاهی خود را انجام دادند، گزارش دادند که مردان ناپدید شدهاند، اما این ماجرا دستکم مربوط به ۱۰ ساعت قبل بود.
با توجه به اینکه دوشهای آلکاتراز به خاطر استفاده از آب گرم معروف بودند تا زندانیان به سرما عادت نکنند و ایدهای درباره فرار نداشته باشند، یکی از بزرگترین نگرانیهای گروه، مقابله با آبهای یخزده خلیج بود.
یک افسر داخل بخش قابل جابجایی دریچه را نشان داد و اینکه چگونه توانستند آن شب بیرون بیایند.
زندانیان در ۱۱ ژوئن ۱۹۶۲ از سوراخی که بیش از یک سال زمان برد تا در دیوار ایجاد کنند، فرار کردند.
با این حال، ویدنر میگوید که انگلینها از همزندانی خود وایت بولگر، رئیس بدنام مافیا ایرلندی از بوستون، کمک گرفتند تا بدنهای خود را برای آب سرد آماده کنند.
بولگر، که به گزارشها به غواصی علاقه داشت، به آنها مشاوره داد که حولهها را در آب سرد از سینک و توالت خیس کنند و قبل از خوابیدن روی کف سیمانی سلول، خود را در آنها بغلطانند تا به دما عادت کنند.
ویدنر، در مکاتبات طولانیمدتی خود با رئیس فقید مافیا متوجه شد که او به آنها نحوه ساخت لباس غواصی از لباسهای خود را نیز آموزش داده بود.
پس از موفقیت در فرار، ویدنر و لینچ به جزئیات دقیق درباره آنچه در واقع اتفاق افتاده پرداختند، که شامل دزدیدن سیمهای برق قبل از بستن آنها به یک قایق حمل و نقل و کشیدن به وسط خلیج بود.
در صحبت با یک قاچاقچی مواد مخدر به نام فرد بریزی، معروف به «فرد تخت آبی»، این سه نفر موفق شدند به یک قایق در وسط خلیج برسند و راه خود را به یک فرودگاه کوچک در شهرستان مارین باز کنند.
به گفته نویسندگان، بریزی گفت که آنها صبح روز بعد در مکزیک بودند، جایی که گفته میشود برای چند سال در یک مزرعه ماریجوانا کار میکردند قبل از اینکه در سال ۱۹۶۴ به برزیل بروند.
تصمیم آنها برای فرار به برزیل پس از مرگ برادرشان آلفرد، که برادران نگران بودند ممکن است در بستر مرگ از احساس گناه محل آنها را فاش کند، گرفته شد.
لینچ گفت: «آلفرد در زندان ایالتی کیلبی (در آلاباما) بود. جایی که یک صندلی الکتریکی زرد به نام یلو ماما داشتند. گاهی اوقات، از آن برای مقاصد بازجویی استفاده میکردند. اگر میخواستند اطلاعات بگیرند، زندانیان را به صندلی میبستند و شروع به روشن کردن آن میکردند تا برق را احساس کنند و سپس کمکم ولتاژ را بیشتر و بیشتر میکردند.»
این همان چیزی است که کن باور دارد برای عمویش آلفرد اتفاق افتاده که پس از فرار آنها، در بازجوییها جانش را از دست داده است.
به گفته ویدنر، خانواده او تا حداقل اوایل دهه ۱۹۹۰ با عموهایش در برزیل در تماس بودند.
عکسی از آنها پیدا شده که گفته میشود در دهه ۱۹۷۰ گرفته شده و آنها را در میان تپههای موریانه در یک جنگل نشان میدهد.
ویدنر میگوید: «برای من، آن عکس احتمالاً بزرگترین تغییر دهنده بازی در تاریخ فرار آلکاتراز است. این عکس توسط پنج شرکت مستقل نرمافزار تشخیص چهره تحلیل شده و همگی به تطابق دقیق با جان انگلین رسیدهاند. با کلارنس، تطابق نزدیک بود، چون (چهرهاش) به یک سمت مشخص نبود.
این دو نفر به شهر مونتیرو لوباتو در برزیل سفر کردهاند، جایی که باور دارند برادران و موریس به آنجا رسیدهاند.
آنها با قدیمیهای محلی که به یاد میآوردند آمریکاییهایی در دهه ۱۹۷۰ در منطقه بودند مصاحبه کردند و بقایای یک سازه را در جنگل عمیق پیدا کردند که شامل یک پوسته، یک فندک و یک پنی از دهه ۱۹۵۰ بود.
لینچ گفت: «آن مسیر کوهستانی بسیار سخت بود، مثل یک مایل بالا رفتن، واقعاً یک مسیر کوچک از جنگل که فقط تارزان قادر به بالا رفتن از آن بود. هیچکس شما را آنجا پیدا نمیکند.»
ویدنر باور ندارد که عموهایش زنده باشند. آنها در صورتی که اکنون زنده باشند در دهه ۹۰ زندگی خود هستند. درخالیکه هیچ یک از پسران انگلین بیش از دهه ۸۰ زندگی خود را ندیدهاند.
او باور دارد که برای مدتی، عموهایش پس از فرار از آلکاتراز موفق به ایجاد یک زندگی مناسب برای خود شدند.
لینچ افزود: «فرد بریزی صحبت کرد که آنها یک مزرعه بزرگ با حیوانات، گاوها و باغهای میوه داشتند. آنها میوههای خود را در بازار محلی میفروختند، حدود ۲۰ کارمند استخدام کرده بودند و به طرز بسیار صلحآمیز و آرامی زندگی میکردند، همان زندگی ایدهآلی که همیشه میخواستند.»
خانواده آنها، نامهها را که میگویند از برادران در طول دههها دریافت کردند، تا سالهای اخیر به دقت مخفی نگه داشتهاند تا از احتمال دستگیری مجدد برادران جلوگیری کنند.
در سال ۲۰۱۲، خواهران انگلین نیز اظهار داشتند که برادران هنوز زنده هستند و ادعا کردند که کمی پس از فرار، تماس تلفنی و کارت کریسمس از آنها دریافت کردهاند.
در سال ۲۰۱۱، مایک دایکه، معاون سرپرست خدمات مارشالهای ایالات متحده، پیشنهاد کرد که آنها ممکن است زنده مانده باشند، با اشاره به تلگرامی که نشان میدهد یک قایق روز پس از فرار در جزیره انجل پیدا شده است و یکی از آنها به ردپایی اشاره کرده که از قایق دور شده است.
او به CBS News گفت: «آنها با یک پارو، یک پدال، درست در سواحل، حدود ۵۰ یارد از ساحل جزیره انجل برخورد کردند. شواهد نشان میداد که پارو در آلکاتراز ساخته شده است. چراکه یک پارو در آنجا باقی مانده بود و این یکی تطابقی دقیق با آن داشت.»
سرانجام، نامه دستنویسی که در سال ۲۰۱۳ به مقامات ارسال شد، (زمانی عمومی شد که مقامات فدرال اعلام کردند که پرونده را در سال ۲۰۱۸ دوباره باز میکنند) نشان میدهد که جان ممکن است هنوز زنده بوده باشد.
در این نامه او ادعا میکند که سرطان دارد و تلاش میکند با پلیس معاملهای انجام دهد، پیشنهاد میدهد که در ازای درمان پزشکی، برای یک سال به زندان بازگردد.
دستخط در بخش آخر نامه به سختی خوانا است، اما به نظر میرسد که ادعا میکند انگلین پس از فرارش دههها در سیاتل زندگی کرده است. از ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۵ در داکوتای شمالی زندگی کرده و سپس در کالیفرنیا مستقر شده است.
ادعای نامه مبنی بر اینکه انگلین در آن زمان ۸۳ ساله بود، با توجه به اینکه او در سال ۱۹۳۰ متولد شده بود، صحیح است و شایعاتی را دامن میزند که فراریان به ساحل رسیده و نیم قرن آزاد بودهاند. با این حال، نگرانیهای ظاهری او درباره سلامتش نیز به احتمال زیاد نشان میدهد که او اکنون مرده است.
خدمات مارشالهای ایالات متحده، که مسئول شکار فراریان است، یک پرونده فعال برای هر سه مرد دارد و دایکه گفته است که از تحقیقاتی که در سال ۲۰۰۳ به عنوان «تفریح» شروع کرده، دست نخواهد کشید.