از بلاگر مشهدی تا مجری تلویزیون؛ مروری بر مرگ مشکوک چهرههای سرشناس
در سالیان اخیر مرگ برخی بازیگران و چهرههای سرشناس ایرانی باعث بروز شایعات و گمانهزنیهای فراوانی در میان مردم شده است. آخرین این موارد طلا شجیعی بلاگر مشهدی بود که گفته میشود خودکشی کرده است.
یکی از این مرگهای مشکوک مربوط به زهره فکور صبور، بازیگر سینما و تلویزیون ایران است. این هنرمند که در اوج شهرت و فعالیت حرفه ای بود، ناگهان در ۱۰ اسفند ۱۴۰۰ از دنیا رفت.
در ابتدا علت مرگ او ناشناخته بود اما برخی منابع آن را خودکشی به دلیل مصرف بیش از حد قرص آرامبخش عنوان کردند. شایعه دیگری نیز درباره اینکه تهدید و توهین یک پاپاراتزی در فضای مجازی عاملی برای خودکشی او بوده است، مطرح شد.
مرگ مشکوک دیگری که همچنان در هاله ای از ابهام است، مربوط به عسل بدیعی، بازیگر دیگر سینما و تلویزیون میشود. بدیعی در فروردین ۱۳۹۲ دچار مرگ مغزی شد که در ابتدا گفته شد بر اثر مسمومیت دارویی، ایست قلبی و مشکلات تنفسی رخ داده است. اما ۸ سال بعد، خواهرزاده او در یک برنامه تلویزیونی علت را قصور پزشکی عنوان کرد.
حسین پناهی از دیگر هنرمندانی است که مرگش در سال ۱۳۸۷ همچنان محل تردید و شایعه است. در حالی که خانوادهاش علت را سکته قلبی می دانند، یکی از دوستانش مدعی شده که او در آخرین شب زندگیاش تیغی برای خودکشی خریده بود. خانواده پناهی این ادعا را رد کرده اند.
مرگ نیما نهاوندیان مجری ورزشی تلویزیون نیز در دی ۱۳۹۱ با ابهاماتی همراه شد. پلیس گفت هیچ اثری از قتل روی بدن او دیده نشده، اما نحوه کشف جسدش در خانه و خونریزی مغزی در اثر برخورد با میز، سوالاتی را برانگیخت.
ناصر عبداللهی خواننده پرطرفدار موسیقی پاپ نیز که ۱۹ آذر ۱۳۸۵ در سن ۳۶ سالگی به دلایل نامعلومی درگذشت، از جمله کسانی بود که هیچ گاه علت واقعی مرگش مشخص نشد.
پس از فوت این خواننده محبوب در مورد علت مرگش اخبار ضد و نقیضی منتشر شد اما جرقه جنجالها از مراسم بزرگداشت او با اجرای احسان علیخانی و صحبت هایش درباره این خواننده زده شد.
علیخانی گفته بود: نزدیک یک سال است که فهمیدهایم او {ناصر} به قتل رسیده است درصورتیکه این موضوع مطرح نشده بود.
محمدعلی بهمنی شاعر و غزلسرا نیز در مصاحبهای که ۱۸ سال پس از مرگ ناصر منتشر شد، درباره علت مرگ خواننده جنوبی گفت او با دوستانش به یک جایی که آب شیرین خوبی دارد، رفته بود و وقتی ناصر برنگشت، دوستان دیگری به دنبالش رفتند؛ دیدند که هم به سرش زدهاند، هم به بدنش، او را به بیمارستان بردند، اما دیگر نمیتوانست نفس بکشد.