از هوش ریاضی تا موسیقی: کدام نوع در تعیین مسیر شغلی ما موثر است؟

پژوهشهای مختلف نشان دادهاند که هماهنگی شغل با تواناییهای ذهنی و نوع هوش فرد میتواند احتمال موفقیت و رضایت شغلی را افزایش دهد، در حالی که نبود این تناسب به ناکامی، استرس و فرسودگی روانی منجر میشود.
انتخاب شغل به عنوان یکی از مهمترین تصمیمهای زندگی هر فرد، نقشی تعیینکننده در آینده او دارد. این انتخاب نهتنها بر درآمد و موقعیت اجتماعی اثرگذار است، بلکه رضایت از زندگی و سلامت روان را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
عوامل مختلفی در تصمیمگیری شغلی اثر دارند؛ از ویژگیهای فردی مانند علایق، ارزشها و تواناییها گرفته تا شرایط محیطی شامل فرصتهای کاری، وضعیت اقتصادی و حمایتهای اجتماعی. در این میان، هوش و تواناییهای ذهنی افراد جایگاه ویژهای پیدا کردهاند.
در گذشته، هوش بیشتر به مهارتهای زبانی و ریاضی محدود میشد، اما نظریه «هوشهای چندگانه» که هاوارد گاردنر مطرح کرد، تعریف گستردهتری از آن ارائه داد. طبق این دیدگاه، انسانها مجموعهای از انواع هوش را در خود دارند؛ از جمله زبانی، منطقی-ریاضی، فضایی، بدنی-جنبشی، موسیقایی، میانفردی، درونفردی و طبیعتگرا. همین نگاه تازه موجب شد نقش هوشهای متنوع در انتخاب مسیر شغلی بهتر شناخته شود. برای مثال، افرادی با هوش فضایی بالا در رشتههایی مانند معماری یا طراحی گرافیک عملکرد مطلوبتری دارند، در حالی که کسانی با هوش میانفردی قوی برای مشاغل ارتباطی یا آموزشی مناسبتر هستند.
در همین راستا، آزاده احمدپور، دانشجوی دکتری روانشناسی عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد زرند، به همراه یکی از همکاران خود پژوهشی را درباره ارتباط میان انواع هوش و انتخاب شغل انجام داده است. آنان با مرور نظاممند منابع علمی و پژوهشی منتشرشده بین سالهای ٢٠٠٠ تا ٢٠٢٤، تأثیر هر یک از انواع هوش بر تصمیمهای شغلی را بررسی کردند. این منابع شامل مقالات علمی، کتابها و گزارشهای بینالمللی معتبر بودند.
یافتههای این تحقیق که در «مجله علوم روانشناختی» منتشر شده، نشان میدهد هر نوع هوش در انتخاب شغلهای خاص اثر متفاوتی دارد. به عنوان نمونه، هوش میانفردی در مشاغل مشاوره و آموزش اهمیت بیشتری دارد و هوش منطقی-ریاضی در رشتههای فنی و تحلیلی مانند مهندسی یا برنامهنویسی موثرتر است.
بر اساس نتایج، ترکیب چند نوع هوش میتواند شانس موفقیت را افزایش دهد. برای مثال، مدیرانی که هم توانایی تحلیلی و هم مهارت ارتباطی بالایی دارند، تصمیمهای کارآمدتری میگیرند. همچنین تفاوتهای فرهنگی و اقتصادی موجب میشود برخی انواع هوش در جوامع مختلف ارزش بیشتری پیدا کنند. در حالی که در جوامع جمعگرا هوشهای اجتماعی اهمیت بیشتری دارند، در جوامع فردگرا تواناییهای تحلیلی برجستهتر میشوند.
این پژوهش همچنین تأکید دارد که شناخت هوشهای چندگانه میتواند به مشاوران شغلی و مدیران منابع انسانی کمک کند تا مسیرهای حرفهای متناسب با تواناییهای ذهنی هر فرد طراحی کنند. با این حال، نقش برخی هوشها مانند طبیعتگرا یا وجودی هنوز به طور کامل روشن نشده و نیازمند بررسیهای بیشتر است.