انتخابات ریاستجمهوری ایران و بحرانهای پیش روی خامنهای
برگزاری انتخابات در ایران پس از سالها رنج و تلاش جنبشهای مردمی سرانجام در آگوست ۱۹۶۳ (سال 1285 شمسی) به ثمر نشست.
اما دیری نگذشت که این حق مردمی در زمان دیکتاتوری پهلوی پایمال شد. در آن زمان، این شاه بود که تصمیم میگرفت چه کسی نخستوزیر یا کاندیدای فلان پست مهم دولتی شود. پس از سقوط شاه در سال ۱۳۵۷، در حاکمیت جمهوری اسلامی، انتخابات مهندسیشده و فرمایشی شد، به طوری که مردم آن را شعبده انتخابات نام نهادند.
در حاکمیت دیکتاتوری مذهبی این ولی فقیه است که تصمیم میگیرد چه کسی رئیس قوه قضاییه، قوه مقننه و قوه مجریه (رئیسجمهور) شود. این کار اما از طریق شیوهها و نهادهای به اصطلاح قانونی انجام میگیرد. مثلاً «شورای استصوابی» نمایندگان را تصفیه کرده و سپس «شورای نگهبان» با رد صلاحیتهای گسترده، کاندیداها را به نفع کاندیدای مورد نظر ولی فقیه حذف میکند.
خامنهای خود به این موضوع در سخنرانی روز اول سال ۱۴۰۰ اعتراف کرد و گفت: «دشمنان ما میخواهند انتخابات را بیرونق کنند و به همین دلیل یا برگزارکنندگان را به مهندسی انتخابات، و یا شورای نگهبان را متهم کنند، و یا تلاش دارند با القای بیاثر بودن رای مردم در بهبود اوضاع مردم را دلسرد کنند.»
اما در انتخابات ریاستجمهوری امسال که ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ برگزار میشود، موضوع اصلی با انتخابات قبلی تفاوت کیفی دارد، زیرا بیاعتمادی عظیمی بین مردم و حاکمیت به وجود آمده است و خامنهای و روحانی نمیتوانند این خلا بزرگ را پر کنند.
حاکمیت هیچ مشروعیتی در بین مردم ندارد، تا جایی که برخی از کارشناسان حکومتی، نارضایتی مردم را بمبی ساعتی میدانند که در نهایت حکومت ایران قدرت خنثی کردنش را ندارد. در چنین شرایطی حاکمیت ایران به طور قابل توجهی ضعیف و ناتوان در کنترل اوضاع است.
نگاهی به پارامترهای موجود در صحنه جامعه ایران گواهی بر این حقیقت است:
- با افزایش روزافزون قیمتها، شرایط اقتصادی و معیشتی مردم هر روز بدتر میشود. تورم ۶۵ درصدی، فساد دولتی گسترده، تعطیلی هزاران واحد صنعتی و کارگاههای تولیدی، بیکاری و فقیرتر شدن فقرا و از بین رفتن طبقه متوسط و پیوستن آنها به اقشار محروم و در نهایت ایجاد ۳۸ میلیون حاشیهنشین یعنی نیمی از جامعه و ... اقتصاد ایران را در معرض فروپاشی قرار داده است.
- همهگیری کرونا و بی کفایتی حاکمیت در تهیه وسایل و امکانات پزشکی و حفاظت از مردم و تهیه واکسن آنچنان مردم را از حکومت متنفر کرده که میگویند خامنهای از کرونا به عنوان سپر دفاعی برای بقای حکومتش استفاده کرده است. کرونا و عملکرد حکومت و خامنهای، بیاعتمادی غیرقابل تصوری را بین مردم و حاکمیت به وجود آورده است.
- کشته شدن 176 نفر در سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراینی با موشکهای سپاه و پنهانکاری بعد از آن موجی از انزجار و خشم عمومی را در ایران و در سرتاسر جهان به وجود آورده است.
- سرکوب خونین اعتراضات در دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ در 200 شهر که در جریان آن ۱۵۰۰ نفر توسط نیروهای امنیتی سپاه به قتل رسیدند، موجی از نفرت و انزجار بینالمللی را به ارمغان آورده است.
- در چنین شرایطی در حالی که بسیاری از مقامات ایران امیدوار بودند پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاستجمهوری امریکا به معنای بازگشت واشنگتن به توافق هستهای سال ۲۰۱۵ باشد، اما علیرغم سیاست نرم کاخ سفید در مقابل تهران، ایران به جنگافروزی منطقهای و جاهطلبی اتمی خود افزود و آمریکا حاضر به رفع تحریمها نشد.
اکنون خامنهای به دنبال بیرون کشیدن مهره خود از صندوق رأی است تا با تصاحب کرسی ریاستجمهوری، حاکمیت خود را یکدست و بیشکاف کند. خامنهای میداند که اگر از اختیارات خود به عنوان ولی فقیه کوتاه بیاید، این مسئله باعث عمیقتر شدن هرچه بیشتر شکاف در دستگاه حاکمیت شده و راه سقوط حکومتش هموار میشود. او راه برونرفت از این وضعیت و نجات رژیم را، یکدست کردن حاکمیت میبیند.
سیاستگذاریها و خط و نشان کشیدنهای او برای باند روحانی در سخنرانی نخستین روز سال 1400 نیز ناشی از همین دیدگاه بود.
او در این سخنرانی تاکید کرد که انتخابات باید به صورت تکقطبی انجام شود. اما واقعیت این است که رویکرد خامنهای برای پیشبرد مهندسی انتخابات ریاستجمهوری با مشکلات زیادی مواجه است و باندهای درونی رژیم از هماکنون جنگ داخلی را آغاز کردهاند.
موضوع تعیینکننده اما، شرایط انفجاری جامعه است. لشگر گرسنگان و قیامهای پیش رو، حاکمان جمهوری اسلامی را به وحشت انداخته و کلیت انتخابات را به نقطه انفجار حاکمیت تبدیل کرده است.
اعتراضات اخیر در استان سیستان و بلوچستان، هرمزگان و بوشهر از همان جرقههایی است که میتواند به انفجار این بمب ساعتی بیانجامد؛ بمبی که هر دو جناح رژیم از آن وحشت دارند و مدام خطر آن را به یکدیگر یادآوری میکنند.