چرا مردم ایران از رژیم حاکم بر کشورشان متنفرند؟!
در فرهنگ رژیم دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران، انتخاب بین «بد» و «بدتر» جایگزین «انتخابات» شده است. این در حالی است که مردم چیز دیگری میخواهند.
مردم ایران در 42 سال حاکمیت ولایت فقیه «سرنوشت سیاه» را تجربه کرده و از نفس کشیدن و زندهماندن محروم ماندهاند. یا باید به «آنچه هست» رضایت داد و سکوت پیشه کرد، یا اینکه «زندان و شکنجه و اعدام» را برگزید.
رضایت دادن به آنچه که هست به معنی مشروعیت دادن به بقای این رژیم ضدمردمی و ضدایرانی است و نتیجهاش «آنچه هست» میباشد که از غیرت انسانی و ایرانی بودن به دور است.
ایستادن در برابر استبداد مذهبی و پرداخت بها گزینهای است که مردم ایران انتخاب کرده و برایش قیمت گزافی دادهاند.
از این روست که مشاهده میکنیم علاوه بر صدها هزار زندانی و شکنجه شده و اعدامی، میلیونها ایرانی، ناخواسته ترک وطن کرده و راهی دیار غربت شدهاند؛ امری ناخوشایند که عامل اصلی آن، همان جنایتکارانی هستند که بر ایران حکمرانی میکنند.
42 سال قبل در 12 فروردین 1358 خمینی، بنیانگذار این رژیم مذهبی، در راستای ارائه این فرهنگ، مردم را در برابر دوراهی مشابهی مخیر کرد: آری به جمهوری اسلامی یا خیر؟ خمینی در دنیای رنگها هم، «آری» را با رنگ سبز و «خیر» را با رنگ قرمز مشخص کرد.
از نظر خمینی و همفکرانش جامعه دو دسته بود؛ یا «سبز» یعنی مسلمان و یا «قرمز» که یعنی کافر و ملحد! روشی که در اوج دجالگری آخوندی و در ناآگاهی جامعه تماماً به سود آخوندها تمام شد و نقطه آغازین برپایی دیکتاتوری بدتر از دیکتاتوری سابق گردید!
اکنون 42 سال از آن روز میگذرد.مردم ایران در پاسخ به فراخوانهای مقاومت ایران، هر ساله نمایش انتخابات این رژیم را تحریم کردهاند.
به طور قطع امسال پاسخ مردم ایران به این نمایش مسخره، قویتر یا کوبندهتر از سالهای قبل خواهد بود. زیرا:
- مردم در سالهای اخیر، قیامهای بسیار موفقی علیه رژیم داشته و با وارد کردن ضربات پیدرپی بر پیکر رژیم فرتوت آخوندی تعادل بینالمللی را به نفع خود به چرخش واداشته و به طور همزمان جنگ قدرت در راس نظام را شدت بخشیدهاند؛ تا جایی که علی خامنهای را وادار کرده رژیم را منقبض و حتی آخوندهای شیاد و دغلبازی همچون حسن روحانی را نیز که در تمام جنایات 42 ساله این رژیم سهیم بوده، برنتابد.
- در مسیر هرچه فعالتر شدن مقاومت ایران در داخل کشور، مردم با بهرهمند شدن از عنصر رهبری قیام و گسترش آن در میان خود، اکنون دیگر خود را تنها احساس نمیکنند و نسبت به آنچه انجام میدهند «امیدوار» و در ابراز مخالفت و اعتراضات ضد حکومتی خود از «روحیه و شجاعت» غیر قابل وصفی برخوردار شدهاند.
به ویژه که آنها دیگر ترسی از دستگیری و زندان و شکنجه و حتی اعدام نداشته و همان طور که خود میگویند، «کارد به استخوانهایشان رسیده و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند.»
- رژیم دیکتاتوری حاکم جز به «حفظ بقای خود به هر قیمت» به هیچ چیز دیگری نمیاندیشد و برای این منظور مرزهای جنایت علیه مردم و فرزندان این ملت را درنوردیده است. اکنون مردمد ر ایران گرسنهاند.
گرانی و بیکاری و فساد اداری دولتی همه ارگانهای این رژیم را فراگرفته و حداقلی ناچیز بر اکثریتی 95 درصدی از مردم حکمرانی میکند و جوانان این مردم در شمار انبوه توسط نیروهای این رژیم اعدام و یا سربهنیست میشوند.
مردم ایران اکنون به خوبی این واقعیت را احساس و تجربه میکنند که آخوندها از آغاز، با گشودن دکان دین و مذهب حکومت خود را بر مردم تحمیل کردهاند. خرافاتی که آخوندها به جوانب مختلف دین و مذهب نسبت میدهند در تاریخ بیسابقه است!
- رژیم آخوندی درماندهتر و ضعیفتر از همیشه در معرض بحران سرنگونی قرار گرفته و قبل از همه، آخوندها خود صدای خرد شدن استخوانهایشان را میشنوند.
آنها در واپسین تلاشهای خود، همچون کسی که در باتلاقی گرفتار آمده باشد، به هرچیزی چنگ میزنند تا یک دوره دیگر بر ریاستجمهوری رژیمشان بیافزایتد. آنچه در نمایش انتخابات امسال بیش از سالهای قبل برای ولی فقیه آخوندها، علی خامنهای، مهم است حضور مردم در پای صندوقهاست. از نظر خامنهای از پیش مشخص است که چه کسی این بار بر کرسی ریاستجمهوری نشانده خواهد شد!
- بعد از تلاشهای مذبوحانه رژیم در چند سال اخیر برای گلآلود کردن صحنه واقعی امروز ایران، اکنون سره از ناسره تمیز داده شده و مردم نسبت به آلترناتیوهای پوشالی و عوامل رژیم هوشیارند و خوب میدانند که چه فرد و جریانی اهل سرنگون کردن این رژیم هست و یا نیست. آنچه مردم میخواهند سرنگونی این رژیم است و در این راه، از شخص و جریانی حمایت میکنند که به طور عملی اهل این کار باشد!
سخن آخر، پاسخ مردم و مقاومت ایران از آغاز «نه» به استبداد مذهبی بوده است. اما مکمل این پاسخ «آری» گفتن به حاکمیتی است ملی، مردمی و عاری از هرگونه ستم و تبعیض که در یگانه آلترناتیو دموکراتیک شورای ملی مقاومت ایران متبلور میگردد.
آری به جمهوری دموکراتیک!